- خوش زبان
- کسی که دارای گفتار نیکو و خوش باشد شیرین زبان مقابل بد زبان
معنی خوش زبان - جستجوی لغت در جدول جو
- خوش زبان
- ویژگی کسی که خوب حرف می زند و با مهربانی سخن می گوید، خوش سخن، شیرین زبان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه سخن درشت و توهین آمیز گوید بد زبان
خوشپوش آنکه جامه نیک پوشد نیکو جامه
شیرین سخن آنکه دارای بیانی خوش باشد شیرین سخن
نیکو نهاد، نیکو سرشت
حالت و عمل خوش زبان مقابل بد زبانی
تیززبان، کسی که تند سخن بگوید، برای مثال سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع / با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست (سعدی۲ - ۳۶۹)
ویژگی کسی که لباس خوب بر تن دارد
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
منافق مزور
آنکه بنظر نیک در امور مینگرد مقابل بد بین، آنکه جهان آفرینش را پر از لطف و صفا می بیند مقابل بد بین
ویژگی کسی که به جنبه های مثبت امور می نگرد، امیدوار
کسی که سخن بیهوده گوید حرف مفت زن
کسی که به سرنوشت و پیش آمدها بدگمان نباشد
Sanguine
жизнерадостный
zuversichtlich
оптимістичний
optymistyczny
otimista
ottimista
optimista
sanguin
optimistisch
มองโลกในแง่ดี
optimis
متفائلٌ
आशावादी
אופטימי
mwenye matumaini