جدول جو
جدول جو

معنی خوش زبان - جستجوی لغت در جدول جو

خوش زبان
کسی که دارای گفتار نیکو و خوش باشد شیرین زبان مقابل بد زبان
تصویری از خوش زبان
تصویر خوش زبان
فرهنگ لغت هوشیار
خوش زبان
ویژگی کسی که خوب حرف می زند و با مهربانی سخن می گوید، خوش سخن، شیرین زبان
تصویری از خوش زبان
تصویر خوش زبان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناخوش زبان
تصویر ناخوش زبان
آنکه سخن درشت و توهین آمیز گوید بد زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش لباس
تصویر خوش لباس
خوشپوش آنکه جامه نیک پوشد نیکو جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش بیان
تصویر خوش بیان
شیرین سخن آنکه دارای بیانی خوش باشد شیرین سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش باطن
تصویر خوش باطن
نیکو نهاد، نیکو سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشزبانی
تصویر خوشزبانی
حالت و عمل خوش زبان مقابل بد زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش زبان
تصویر آتش زبان
تیززبان، کسی که تند سخن بگوید، برای مثال سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع / با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست (سعدی۲ - ۳۶۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش لباس
تصویر خوش لباس
ویژگی کسی که لباس خوب بر تن دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوان
تصویر خوش خوان
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دو زبان
تصویر دو زبان
منافق مزور
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بنظر نیک در امور مینگرد مقابل بد بین، آنکه جهان آفرینش را پر از لطف و صفا می بیند مقابل بد بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
ویژگی کسی که به جنبه های مثبت امور می نگرد، امیدوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ول زبان
تصویر ول زبان
کسی که سخن بیهوده گوید حرف مفت زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
کسی که به سرنوشت و پیش آمدها بدگمان نباشد
فرهنگ فارسی معین
жизнерадостный
دیکشنری فارسی به روسی
оптимістичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
มองโลกในแง่ดี
دیکشنری فارسی به تایلندی
आशावादी
دیکشنری فارسی به هندی